...

سلام

ی مقداری سرم شلوغه...مهمون دارم از آبادان...بالاخره هر دیدی ی بازدیدی هم داره...فعلا از شنبه مهمونمن دیگه...خیلی خستم...دیشبم خونه نیومدم پیش اینا بودم...

بچه ها برام اگه میشه دعا کنید...فکرم خیلی درگیره...امیدم بخداست واقعا میگم...همه ی امیدم ب خداست...ولی فکرم درگیره...

نظراتتونو تایید کردم ولی جواب ندادم ینی نمیرسم...ایشالا چند روز دیگه میام تو وبلاگاتون جدا جدا ج میدم...

از دوستانی که راجب به پست دهه ۷۰ ها انتقاد کردنم ممنونم بعضیاتون حرفای قابل تاملی زدید...بعضی هاتون خصوصی گفتید بعضی هاتون عمومی...بعضی هاتونم خصوصی توهین کردید...بعضیها هم انقدر وجود نداشتن اسم وبلاگی ایمیلی چیزی از خودشون بذارن تا جوابشونو بدم و فقط اومدن یه مشت حرف مفت زدنو رفتن...خلاصه فهمیدم ی سری ها ظرفیت بعضی حرفا رو ندارن...یسری هم معلوم شد سنو سالشون کمه و بهتره برن خاله شادونه ببینن بجا وبلاگ اومدن...خواهشا اگه نمیتونی و فک میکنی این وبلاگ ب دردت نمیخوره نیا...اگه میای و نظر میدی از خودت ی نشون بذار تا جوابتو بگیری...من با بحث کردن مشکلی ندارم ولی اینکه بخوای حرفی بزنی و نشه تو عموم جوابتو داد اسمشو چی میذاری؟؟؟؟ ....

دنیا هرگز جای تو نبود تو از بهشت آمده بودی....

(۱)

تجمع عزاداران فاطمی

سخنران:آیت الله کاظم صدیقی

مدیحه سرایی:حاج مرتضی طاهری-حاج عبدالرضا هلالی-حاج مجید بنی فاطمه-حاج روح الله بهمنی

زمان:یکشنبه ۲۵فروردین ماهاز ساعت ۱۳(همراه اقامه نماز)

مکان:میدان فاطمی(جهاد)

 


(۲)

 

نسل دهه 70  به بعد ما!

میبنی اینه نسل دهه ۴-۷۳به بعد ما!!! بچه های اینا چی میخوان بشن دیگه!!!



دختر جان نجابتت را ... حیائت را ... پاکدامنیت را ... به چه میفروشی؟! به یک بوسه؟! به یک آغوش حرام؟! شک نکن پیش از این نیز دختران ساده ای همچون تو را در آغوش گرفته و ویروس هرزگیش را از طریق لبانش به تو و دیگر دختران ابلهی چون تو انتقال داده...شک نکن تو نیز آخرین طعمه برای خوشگذرانی های هفتگی اش نیستی...دیگر تو نیز مریض شده ای و مداوایت سختر از آن است که فکرش را بکنی..هنوز عالمان علاج کاملی برای این مریضی یافت نکرده اند...هر میزان هم تقلا کنی باز هم قلبت صاف نمیشود...بهای سنگینی دارد بی تدبیریت...بهایش قساوت قلبیست که ناخواسته گرفته ای...دختر جان ارزش وجودیت را نمیدانی...نمیدانی که جسمو روحت را به حراج گذاشته ای و خودت را به کمترین قیمت فروخته ای ...

تو دختری...ذاتن عفیف...ارزشت بیشتر از آن است که هر کسو ناکسی بدنت را لمس و وجودت را از کثافت پر کند و در آخر با یک خداحافظی کوهی از خاطرات و افسردگی را برایت به یادگاری بگذارد...دستهای این شیاطین به قدری کثیف است که وقتی گونه ات را لمس میکنند تا درونت را نیز به گند میکشند..تا جایی که پس از مدتی نه تنها اطرافیانت بلکه خودت نیز از بوی ناخشایندش فراری خواهی شد...

میدانی تو نیز مقسری...شاید یکسری حرف ها که شنیده ای بخیالت برایت مقدس باشد و صرفا دنبال هوس رانی نیز نبوده ای و پی یک همدرد و بهترین برای آینده ات شدی!!! اما بدان این راه اش نیست بدان نه تنها دردت مداوا نمیشود بلکه آنقدر خار و ذلیل میشوی که تنها آرزویت مرگ خواهد بود و مثال و عبرتی میشوی برای دیگر دختران!!!...وقتی خودت اجازه دادی از تو حتی نه استفاده بلکه کمال سوء استفاده شود پس مقسری...مقسری چون اگر میخواستی آن هرزه ی بدبخت حتی جراءت نگاه ناپاک به سمتت را نداشت چه برسد به دست مالی کردن جسمی که فرشتگان بر آن سجده کرده اند!!! جسمی که مانند مروارید است و محتاج صدفیست برای در امان ماندن از نگاه های هیز مردان ناپاک...حال باز خطبه های شیطانیت را تکرار کن که حجاب محدودیتی برایم میباشد و مهم دل است!!!  نمیگویم حتما چادر! اما حجاب ظاهریت مقدمه ای بر حجاب درونت خواهد بود...

دختر جان اکنون اگر اقدامی برای بهبود مریضیت نکنی و کهنه شود طولی نمیکشد که میمیرد دلت...میمیرد روح ات...خشک میشود احساس پاک زنانه و لطافت روح ات...


پ ن:این بچه های نیمه دوم دهه ۷۰ به بعد خیلی اوضاشون خرابه...ای کاش یکم از این بچگیشون دس بردارن و یکم اون مغز پوکشونو ب کار بندازن...چقدر خریت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!

پ ن:خواهشن متذکر نشید که چرا عکس اینارو گذاشتی شاید توبه کننو از این حرفا...اصلا قیلف هاشون معلوم نیس ... اینو گفتم که جلوی انتقادای مفتو بگیرم!

...


 

صحبت های زهرا و زینب این روزها گویا بوی حسین میدهد...

این را حسین از نگاه های خیره ی زینب میخواند...

...

سلام به همه ی عزیزان

تازه دیشب رسیدم ... حال پدر بزرگم خرابه ...سکته مغزی کرده ...دارم میرم بیمارستان ... براش دعا کنید.


پ ن1: حالش بهتره ...چن روزی تو ccu بوده ... آوردنش تو بخش ... خیلی خدا بهش رحم کرده ... للهم اشف كل مرضانا به حرمت مولانا حسین(ع)

پ ن2:اصلا حالو حوصله ندارم ...سر فرصت از سفرم مینویسم ... فکرم مشغوله ... نمیدونم کی قراره یکم بوق آزاد بزنم!