وقتیکه زد با کعب نی بازوی من را

پیچید دور دست خود گیسوی من را

گفتم نمی آیم ولم کن او لَگد زد

آزرده کرده دشمنت پهلوی من را

..........................

رفتی سفر اصلا نگفتی دختر تو

دق می کند بعد از تو و آب آور تو

پای برهنه سر برهنه روی ناقه

منزل به منزل من به دنبال سر تو ...

بابای از گل بهترم دیدی چگونه

سیلی زدند بر دخترت در محضر تو

پا میشوم من دست بر دیوار دارم

حالا شدم دیگر شبیه مادر تو

دیدی برای شست و شوی زخم هایم

جانش به لب می آید هرشب خواهر تو

یادم نرفته هرکسی همراه خود داشت

بر روی نی یا دشنه ای بال و پر تو

اصلا نپرس ازمن چه کردم معجرم را

من هم نمی پرسم دگر از حنجر تو

با خنده های ساربان یادم می آید

خیر تو.... انگشت تو و انگشتر تو

حلقه زدند نامحرمان دور و بر من

هجده سر بر روی نی دور و بر تو

فکرش نمیکردم که اینقدر سخت باشد

شرمنده ام بابا شدم دردسر تو

..........................

...بد دهان است عدو آقاجان

چقدر زخم زبانت زده اند

تا ببندند مسیر نفست

نیزه ای سقف دهانت زده اند ...

...................................

یا صاحب الزمان ببخش:

 

ذبحوک بنی عریانا

اي روضه خوان روضه بخوان گريه اي كنيم

مقتل بخوان لطمه زنان گريه اي كنيم

آقا بگو كه لشگرشان تار و مار شد

آقا بگو سنان حرام زاده هار شد

آقا بگو كه حرمله هم دست به كار شد

وقتي سه شعبه اي به كماني سوار شد

دشداشه رفت كنار كثيفي اشاره كرد

قلب عزيز فاطمه را پاره پاره كرد

اقا بگو كه حيله و نيرنگ مي زدند

با تير و تيغ و نيزه هماهنگ مي زدند

اقا بگو به صورت او سنگ مي زدند

آقا بگو به پيرهنش چنگ مي زدند

حيوان صفت به قتل حسين تيغ ميكشيد

بالاي تل خواهر او جيغ ميكشيد